داستان جذاب

داستان جذاب

پس از شنیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی ، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد . او پس از رسیدن به بیمارستان ، بلافاصله لباس هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد . او پدرِ پسر را دید که در راهرو قدم میزد و منتظر دکتر بود .

به محض دیدن دکتر ، پدر داد زد : چرا اینقدر طول کشید تا بیایی ؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری ؟

پزشک لبخندی زد و گفت : متأسفم ، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی ، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون ، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم .

پدر با عصبانیت گفت : آرام باشم ؟! اگر پسر خودت همین حالا ، داخل همین اتاق بود ، تو می توانستی آرام بگیری ؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی ؟

پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد : من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده می گویم ؛ از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم . شفا دهنده خداوند بزرگ است . پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد . برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه . ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا . پدر زمزمه کرد : نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است .

عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد و گفت : خدا را شکر ! پسر شما نجات پیدا کرد . و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود ، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت : اگر شما سؤالی دارید ، از پرستار بپرسید .

پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت : چرا او اینقدر متکبّر است ؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم از او سؤال کنم ؟

پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی فوت کرد . وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم ، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند .

گردآوری توسط عقدونه .

عقدونه بزرگترین بانک اطلاعاتی مجموعه های تشریفاتی مشهد .
بهترین تالار در مشهد ، زیباترین باغ تالار در مشهد ، مجلل ترین هتل تالار در مشهد ، با شکوه ترین باغسرا در مشهد و همچنین حرفه ای ترین آتلیه در مشهد را از ما بخواهید .
عقدونه برندی نو با ایده های متفاوت .