نکته ها و لطایف

نکته ها و لطایف

• در اهمیت رسیدگی زن به ظاهر خود
زنی بی مبالات و بی توجه به زیبایی ظاهر ، به ازدواج مردی ظریف و بزله گو درآمد . مرد از دیدن او بی نهایت دلگیر و ملول بود ، روزی زن از شوهر خود پرسید : برادران و خویشان تو به خانه ی ما می آیند ، از کدامیک روی بپوشم ؟ مرد دلسوخته گفت : از من و باقی به اختیار توست !!!
• در مذمت یکسونگری زن
مرد کوری چهل سال هر زمان به خانه می آمد دست پُر وارد می شد و همسرش از او استقبال می کرد و مورد نوازش قرارش می داد . تا آنکه روزی دست خالی وارد شد ، زن گفت : مُرده شوی ، چشم کورت را بِبَرَد ، چرا دست خالی آمدی و چیزی نخریدی ؟ مرد گفت : چرا در این چهل سال این حرف را نزدی ؟ زن گفت : برای اینکه در آن مدت چشمم به دست تو بود و امروز که چیزی در دستت ندیدم نظرم به چشمت اُفتاد و دیدم کوری !!!
• در اهمیت ازدواج حتی برای کهنسالان
در زمان حضرت عیسی شخصی مادر پیری داشت و هر زمان که می خواست وی را به جایی ببرد ، او را در زنبیل می گذاشت و همراه خود می برد . روزی حضرت عیسی به آن شخص رسید و از او پرسید : این کیست ؟ گفت : مادرم . حضرت عیسی گفت او را شوهر بده . مرد گفت : پیر است . پیرزن دستش را از زنبیل درآورد و بر سر پسرش کوبید و گفت : ای بی شَرم ، داری پیامبر خدا را تکذیب می کنی ؟ تو بهتر می دانی یا پیامبر خدا ؟
• در مذمت بدخویی زن
مردی زن بداخلاقی داشت و از معاشرت با او دلتنگ و خسته شده بود . از قضا زن بیمار شد ، مرد بالای سرش نشست و شروع کرد به گریه کردن . زن گفت : همسر خوبم ، حالا که نمُرده ام اینقدر بی تابی می کنی ، نمی دانم بعد از مرگ من چه خواهی کرد . مرد گفت : گریه ی من برای همین است ، میترسم که تو نمیری !!!
• در اهمیت اخلاق نیکوی زن
شخصی زنی بداخلاق داشت که در سفر بود ، روزی غلامش دوان دوان نزد او آمد و گفت : ای خواجه ، خاتون به خانه فرود آمد . خواجه گفت : ای کاش خانه به خاتون فرود می آمد !!!
• در مذمت مقایسه کردن
مردی زن سیده ی پیری داشت . خواست زنی دیگر اختیار کند . زنش آگاه شد و گفت : ای مرد ، چرا از علی(ع) یاد نمی گیری ؟ که تا فاطمه را داشت ، زنی دیگر اختیار نکرد . من هم اولاد فاطمه هستم . مرد گفت : ای زن ، فاطمه نه ساله بود که به خانه ی علی(ع) رفت و هجده ساله بود که وفات کرد ؛ تو چهل ساله بودی که به خانه ی من آمدی و اکنون نود سال داری و هنوز زنده ای !!!
• در مذمت شتاب زدگی
گویند تاجر جوان زشت رویی از کاشان برای تجارت به اصفهان رفت . در بازار اصفهان زنی آراسته نزد او آمد و گفت : اَهل کجایی ؟ جوان گفت : کاشان . زن گفت : آباد شود کاشان که چنین جوانانی دارد . بعد از او پرسید : زن داری یا نه ؟ تاجر جوان به خیال آنکه زن عاشق او شده گفت : هنوز نگرفته ام . زن گفت : تو را بخُدا سوگند می دهم که اگر تا به حال زن نگرفته ای ، دیگر نگیر . چون نمی خواهم از نسل تو بد صورتی بوجود آید !!!
• در اهمیت شکر گذاری و صبر
عمران بن حداد مردی بود بسیار زشت روی ، اما زنی داشت فوق العاده زیبا . روزی عمران به زنش گفت : می دانی که من و تو هر دو بهشتی هستیم . زن پرسید : چطور ؟ از کجا فهمیدی ؟ عمران گفت : خداوند همسری زیبا چون تو نصیب من کرده و من او را شاکر و سپاسگزارم و برای تو نیز شوهری زشت روی چون من قسمت کرده و تو هم صبور و بُردباری و شاکر و صابر هر دو بهشتی اند .

گردآوری توسط عقدونه .

عقدونه بزرگترین بانک اطلاعاتی مجموعه های تشریفاتی مشهد .
بهترین تالار در مشهد و تالار عروسی در مشهد ، زیباترین باغ تالار در مشهد ، مجلل ترین هتل تالار در مشهد ، با شکوه ترین باغسرا در مشهد و همچنین حرفه ای ترین آتلیه در مشهد را از ما بخواهید .
عقدونه برندی نو با ایده های متفاوت .