مرد میانسال (داستان طنز)

مرد میانسال (داستان طنز)

تو خیابون یه مرد میانسال جلوم رو گرفت …

و گفت : آقا ببخشید ، مادر من تو اون آسایشگاه رو برو نگهداری میشه ، من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم . چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا ، این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید . قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا ، اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه . پیر زن رو پیدا کردم و گفتم این امانتی مال شماس .

گفت : حامد پسرم تویی ؟؟؟

گفتم : نه مادر ، دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر ؟؟؟ دلم نیومد این سری بگم نه ، گفتم آره . پیرزنه داد زد میدونستم منو تنها نمی ذاری و شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست ؟!!

پرستاره تا اومد گفت : شما پسرشون هستید ؟؟؟

تا گفتم آره دستمو گرفت و گفت : چهار ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده ، باید تسویه کنید !!! حالا از من هی غلط کردم و اینکه من پسرش نیستم . ولی دیگه باور نمی کردن … آخر چک و نوشتم دادم دستش . ولی در عوض ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم و هر چند که پسرش خیلی بی معرفت بود .

اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه مادر ، رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد . بیا تو مادر !!!

گردآوری توسط عقدونه .

عقدونه بزرگترین بانک اطلاعاتی مجموعه های تشریفاتی مشهد .
بهترین تالار در مشهد ، زیباترین باغ تالار در مشهد ، مجلل ترین هتل تالار در مشهد ، با شکوه ترین باغسرا در مشهد و همچنین حرفه ای ترین آتلیه در مشهد را از ما بخواهید .
عقدونه برندی نو با ایده های متفاوت .